کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن زعفرانیه     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

لـب‌هـای او جـز نــالــه آوایــی نـدارد            دیگـر بـرایـش خـنـده مـعـنـایی نـدارد

اکـنـون که ایـنـجـا آمـدی بـایـد بگـوید            جز این خـرابـه دخـتـرت جایی ندارد


بــایـد بـگـویـد از غــم تـنـهـایـی خـود            چون هم نـشـیـنی غـیر تـنهـایی نـدارد

یـادش بـخـیر آن بـوسـه‌های گـرم بابا            حالا لبـش سرد است و گرمایی ندارد

در کوچه‌های شام هم با گریه می‌گفت            یک کـاروان نـیـزه تـمـاشـایی نـدارد!

تفسیری از ایثار و غیرت می‌شود چون            از نسل زهـرا است و هـمـتایی ندارد

هرچه مصیبت بود از آنجا شروع شد            وقـتـی که فـهـمـیـدند بـابـایی ندارد

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علی کاوند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یا عـاقـبت از سـیـنـه جـانـم در می‌آید            یا ایـنکـه بـابـای من از این در می‌آید

این گریه‌ها از درد نه از اشک شوق است            امـشـب پـدر مـهـمـانی دخـتـر می‌آیـد


شانه زدن، جارو کـشیـدن، ناز کردن            از دسـت من تنهـا هـمـین‌ها بر می‌آید

خاکـسـتری یا گلی گـلی عـمه کدامش            از این دو پیـراهن به من بهـتر می‌آید

خـون لـبـم بـنـد آمـده خـوب اسـت اما            خـون سرم از زیر این معـجـر می‌آید

من گـیسویم را دور دستم حـلـقه کردم            چون که به دست دختر انگشتر می‌آید

پیـراهـنم که سوخت قبلا پس چرا باز            دارد دوبـاره بـوی خـاکـسـتـر مـی‌آیـد

حتی صدای پای بابا فـرق کرده است            حس می‌کـنم مهـمان من با سـر می‌آید

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

ای وای بر اسیری کز غصه جان سپارد            گلهای چشم خود را دست خزان سپارد

ای وای بر یتـیـمی کـز داغ روی بـابـا            آنقدر خون بگرید تا آن که جان سپارد


قامت کمان سه ساله زینب به اشک و ناله            بر خـاک تـیـرۀ غـم قـد کـمـان سـپـارد

در گـوشۀ خـرابـه با نـالـه‌هـای دخـتـر            آمـد سـر بــریـده دل را بـدان ســپــارد

امشب رقـیه گیرد رأس پدر در آغوش            مرغ شکـسـته پـر را بر آشـیان سـپارد

امشب به روی دامن گل را گرفته در بر            هر کس گل خودش را بر بوستان سپارد

آن اختری که مه را از آسمان طلب کرد            این مـاه را دوبـاره بر آسـمـان سـپـارد

مهمان دخترش بود آن سر که لاله گون بود            جان عزیز خـود را بر میهـمان سپارد

پایی که زخم دارد، جسمی‌که درد دارد            جـان را به پـای بابا دامن‌کـشان سپارد

هـمـراه رأس بـابـا او می‌رود ولـیـکـن            انـدوه رفـتـنـش را بر کـاروان سـپـارد

از داغ این سه سـالـه این داغـدار لالـه            بر چشم خویش «یاسر» اشک روان سپارد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چشم تو را چـقدر به این در گذاشتند؟            گـفـتی پـدر، مـقـابـل تو سر گـذاشـتند

تـنهـا به این بـسـنده نـکردند شـامـیان            پـا را از این که بـود فـراتـر گذاشـتند


بـگـذار عـمـۀ تو بـگـویـد که بر دلش            یک روز داغ چـنـد بـرادر گـذاشـتند؟

آن آتـشـی که سـوخـت درِ خـانۀ علی            بر جـان لالـه‌هـای پـیـمـبـر گـذاشـتـند

دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این            این درد را به پهـلـوی مـادر گذاشـتند

ای دختر سه‌ ساله تو هم مثل مـادری            این ارث را بـرای تو دخـتر گـذاشتند

داغ تو ابـرهـای جـهـان را بهـانـه داد            داغـی که تا سـپـیـدۀ محـشـر گذاشـتند

آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند            بر زانـوان کـوچـک تو سـر گذاشـتند

سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو            چـشـمان شـهـرهای مـرا تـر گذاشـتند

از انـتـقـام گـفـتـم و شـعـرم تـمـام شـد            این فـصل را به نـوبت دیگر گذاشتند

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : آرش شفاعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی‌گیرد؟           غروب غربت ما از چه رو پایان نمی‌گیرد؟

پدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابر           که من از تشنگی پرپر زدم، باران نمی‌گیرد؟


علی‌اکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زد           علی‌اصغر سرانگشت مرا دندان نمی‌گیرد

به بازی باز هم خود را به مُردن زد عموجانم           ولی با بوسه‌هایم چون همیشه جان نمی‌گیرد

نگاه عمه طعم اشک دارد، امشب تلخی‌ست           دل دریایی او بی‌دلیل این‌سان نمی‌گیرد

پدر! می‌ترسم، این تشویش را پایان نخواهی داد؟           دلم آرام جز با چند خط قرآن نمی‌گیرد

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا که خـانـۀ چـشـمـم شود چـراغـانی            اگـر قـدم بـگـذاری بـه چـشـم بـارانـی

بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب            برای تو چه بگـویم از این پـریـشانی؟


چـرا کـنم گـلـه از روزهای دلـتـنگی؟            تو حال و روز دلم را نگـفته می‌دانی!

نه دل بدون تو طـاقـت می‌آورد دیگر            نه تو اگر که بیـایی هـمیـشه می‌مـانی

چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت            چه کرده با دلم این گـریه‌های پنهـانی

ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم            قدم قدم من از این کـوچه‌های کـنعانی

نـســیـم مــژدۀ پــیــراهـن تـو را آورد            نـسـیـم آمـده بـا حــال و روز بـارانـی

نسیم آمده با عـطـر عـود و خـاکـسـتر            نـسـیــم آمـده بـا نــالــه‌ای نـیـسـتــانـی

بیا که دخـتـر تو نیست مـانـدنی بی‌تـو            بـیا که کُـشت مرا این شب زمسـتانی!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رسیده گـم شدهاش محـشری شده بر پا            غریبِ زخمی و عطشان، خوش آمدی بابا
به سینه می‌زند از غم خرابه هم امشب            سری نشـسته در آغـوش دخـتری تنها


سه سـاله است ولـی قـد خـمیده می‌آیـد            گرفته دست به پهلو چو مادرش زهرا
پر از جراحت و درد است جسم بی‌تابش            ز بـس دویـد پی نـیـزهدار در صـحـرا
نگفت از غل و زنجیر و از اسارت خود            نـشـان نـداد بـه بـابـا کـبـودِ سـیـلـی را
نـگـفـت از
غـم بـازارِ کـوفـه و عــمّـه            مصیـبتی که کـشـید عمه زیـنـبش آنجا
نگفت دست حرامی کـشیده از گوشش            دو
گـوشواره که بابا خـریده بود اما...
فقـط از آن سر بی‌تن سـوال کرد مگر            نبـوده جـدّ تو ای بی‌کـفن، نـبی خـدا؟!
گذاشت سر به گـلوی بریده و
جان داد            امان ز غربت و هجران امان ز شام بلا

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمد رضا نادعلیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه از داغ توأم هر دم لـبالب بیشتر            با تو شادم از تمام عـمر، امشب بیشتر

از ادب دور است من اینگونه پیشت آمدم            سوخته مویم، نخواهد شد مرتب بیشتر


جان من از مادرت زهرا بپرس این را پدر            درد پهلو می‌شود آخر چرا شب بیشتر؟

تشنه لب پرپر شدی و سوخت قلبت از عطش            سوختم از تاب گیسوی تو در تب بیشتر

هرچه کمتر آب خورده دخترت در این سفر            تـازیـانه خـورده اما عمه زینب بیـشتر

قاریان را با طلای زرد هـدیه می‌دهند            پس چرا داری طلای سرخ بر لب بیشتر؟

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین همچون علامه شهید مطهری، محدث نوری و .... گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ضرب دست زجر بیش از دیگران دارد اثر            روی این صورت ولیکن چند مضرب بیشتر

تو اگر از روی نیزه بارها خوردی زمین            من ولی افتاده‌ام از روی مرکب بیشتر

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دور دست شمر مویت پیچ می‌خورد ای پدر            سوختم از تاب گیسوی تو در تب بیشتر

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدعلی بقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به آه و نـاله نـشـسـته وجود بعد از تو            ببین که می‌رود از چشم، رود بعد از تو

شهید تشـنه کجایی که خـیـمه‌گاهت را            به جای عود گرفته است دود بعد از تو


همین که از تن تو سر گرفت شمر لعین            شکـسـته خـیـمۀ ما را عمود بعد از تو

مـحـل نداد کـسی داغ این جـگـرها را            جـواب گـریۀ ما خـنـده بـود بعد از تو

نـبـوده روی لب تـشـنـه و تـکـیـدۀ من            به جز تـرانـۀ نـامت سـرود بعد از تو

تــمـام تـشـنـگـی مـن فـدای لـب‌هـایت            سپـرده‌ام گِـلـه‌ها را به رود بعـد از تو

عـزیز تو چه سخن‌های ناروا در شام            شـنـیـده است به جـای درود بعد از تو

صدای هلهله و طبل و… شام غوغا بود            نـپـرس از لـحـظـات ورود بعـد از تو

همین که نام تو بردم به ز بغض دشمن دون            تمـام صورت من شد کـبود بعـد از تو

نه گوش می‌شـنـود نه زبان کـند یاری            نمانده فرصت گفت و شنود بعد از تو

نمی‌شـنـاسمت انگـار کار سیلی هاست            نمانده قـوت کشف و شهـود بعد از تو

رقـیه جـانِ تو خـیـلی شکـسـته شد بابا            رسیده است به پیری چه زود بعد از تو

به نیـزه رفـتن و افـتادنت شـهیدم کرد            مصیبتی است صعود و فرود بعد از تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل  مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سه ساله‌ات چه سخن‌های ناروا در شام            شـنـیـده است به جـای درود بعد از تو

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همین که نام تو بردم به سیل سیلی و سنگ            تمـام صورت من شد کـبود بعـد از تو

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و توسل به حضرت رقیه

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دَر هَوایت تا که باشم، پَر به دردم می‌خورد            زیرِ پایَت تا گُذارم، سَر به دردم می‌خورد

زندگانیِ خودم را خَـرجِ روضه می‌کنم            مطمئنَّم روضه‌ها آخَر به دردم می‌خورد


دستِ خالی می‌روم، امّا یقین دارم حُسین            روزِ مرگم این دو چَشمِ تَر به دردم می‌خورد

دَر قیامت مادَرَت زَهرا به دادَم می‌رِسَد            این مقامِ نوکری، مَحشَر به دردم می‌خورد

گفت پیغمبر؛ حسین بابِ نِجاتِ اُمَّت است            پس گِدایی کردن از این دَر به دردم می‌خورد

من بَراتِ کـربـلا را از رُقَـیّـِه خـواسـتم            عاقبت هَم، نازِ این دُختَر به دردم می‌خورد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اَلـسّـلام ای گُـل گُـلزار حسین بن علی            دخـتر فـاطـمه ر‌ُخـسار حسین بن علی
زینت دوش عـلـمـدار
حـسـیـن بن علی            ای مرا کرده بـدهـکـار حسین بن علی


به‌ خدایی‌که ‌خودش ‌گفته ‌برایم ‌کافی‌ست
بی‌تـو
هر ثـانـیـۀ زنـدگی‌ام عـلّافی‌ست

سـوّمـیـن فـاطـمـۀ حـضـرتِ ثـار اللّهی            زینـب کـوچـکـی و زیـنـتِ ثـارالـلّـهی
پـرتـو روشـنی از عـصـمـتِ ثـاراللّهی            دسـت‌پـروردۀ‌ شـخـصـیّـتِ ثـارالـلّـهـی

چون ‌در آغـوش‌ حسین‌بن‌علی‌ جاداری
»آنچه‌ خوبان ‌همه ‌دارند تو تنها داری»

آمـدی چـند نـفـس با عـلی اکـبر بـاشی            تـا که تـولـیّت گـل ‌واژۀ کـوثـر بـاشـی
تا که در عـاطـفه صدّیـقۀ اَطهـر باشی            فکر لالایی خـواب عـلی اصغـر
باشی

محوِ لبخند تو، چشمان ِ‌قمر بود ای گل
بالشِ ‌خواب تو
بازوی پدر بود ای گل

از تمـاشای تو حـورا صفـتان حیرانـند            مـاه‌هــا دور سـرت آیـنـه می‌گـردانـنـد
هشت‌ معصوم ‌تورا عمّۀ ‌خود‌ می‌خوانند            دوسـتـان من و تو اغـلـبـشـان می‌دانـند

مشق نامِ تو همان واجب عینی من است
ذکرِ
تو نغمۀ هر شور حسینی من است

تو ‌شرافت تو کرامت تو جلالت داری            تو نجـابت تو اصالت تو سـیادت داری
در
دل حـضـرت عـبـّاس اقـامت داری            دست در کـار بـرآوردن حـاجت داری

طـیّبَ الله به لـطـفـت که مـریضی مرا
نـان ‌و خـرمـای سر سُـفـرۀ تو
داد شفا

صحن‌‌ دلباز‌ تو تنهـاست سراپاش ‌سپید            یک ‌زمین‌است فـقط گـنبد میـناش سپید
مثل‌
سنگ‌ حـرمت بود دلـم کاش‌ سپـید            این کرمخانه بُوَد بخـت‌ گـداهاش‌ سپـید

زائرانت همه مـشـمول عـنایت هـستـند
به طواف تو
ملائک همه قامت بسـتـند

گـونۀ ‌یـاسی‌ات از بـوسۀ ‌بابا شد سُرخ            ماهِ ‌پیـشانی‌ات از بوسۀ سـقّـا شد سُرخ
بی‌شک ‌ازشرم ‌رُخَت‌ لالۀ‌ حَمرا شد سُرخ            بوسۀ‌ خار، سبب ‌شد که ‌کفِ‌ پا شد سُرخ

غـم ‌تو بی‌عـدد و داغ ‌تو بی‌انـدازه‌ست
این‌قدر راه ‌نرو آبـله مشـکل
ساز است

تو که از داغی زنجیر تنت سوخته است            گونه ‌و گوش ‌و جبین‌ و دهنت سوخته ‌است
دامنت سوخته و پیـرهنت سوخته است            کفنِ توست ‌لباست، کفنت سوخته است

داغ سنـگـین تـو یـادآور عـاشـورا بود
تشـنه جان دادن تو
ارث تو از بابا بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل  مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

محوِ لبخند تو، چشمان ِ‌قمر بود سه‌سال          بالشِ ‌خواب تو بازوی پدر بود سه‌سال

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حال من خوب است بابا حال تو انگار نه            بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه

چهره‌ام قدری پریشان است قدم خم شده            انـدکی رنـج سـفـر دیـدم ولـی آزار نـه


من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم            در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه

عـمه بعد از تو عـلمدار و امیر ما شده            قـافـلـه بی‌مـرد شـد بی‌قـافـلـه سـالار نه

بی‌تو بالاجبار تنهایی سفر کردم ببخش            کوچه گردی کرده‌ام بی‌تو ولی بازار نه

بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند            شرمگین از روی سقا گفته‌ام هربار: نه

زندگی کافی ست باباجان مرا با خود ببر            زندگی خوب است اما بعد ازاین دیدار نه

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدجواد مطیع ها نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

میان قـافـله من بـیـشـتر یـاد پـدر کردم            پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم

می‌آمد تـازیـانه بی‌مـهـابا سـمت ما بابا            شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم


تو را با گریه من می‌خواستم در تشت زر رفتی            لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم

اگرکه سوخته گیسویم و زخمی‌ست ابرویم            از آن باشد که از کوی یهودی ها گذر کردم

تو دندانت شکسته، من سرم، عمه دلش بابا            مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم

تو را که در بغل دارم دگر بابا چه کم دارم            مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین همچون علامه شهید مطهری، محدث نوری و .... گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم            چه شبهائی که با درد کمر تا صبح سر کردم

من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر            ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

از بس که سکوت، با دلـم ور رفته            از دست همه حـوصـلـه‌ام سر رفته

چـادر که بـپـوشم، عـمـه‌ام می‌گوید            قـربان عـزیـزم، چه به مـادر رفـته


من مختصرم کوچک وکوتاه و غریب            عـمـرم، به سه تا، آیـۀ کـوثـر رفته

از گـریـۀ من حـرامـیـان می‌لـرزند            انـگـار عـلی، به فـتح خـیـبـر رفـته

با این هـمه درد اسـتـخـوانِ پـهـلـوم            از جای خودش گـمان کنم در رفته

جـز زخــم کـف پـا و تـب تـاول‌هـا            باقی هـمه روضـه‌ها به مـادر رفته

بـابـا بـه خـدا بـیـا؛ بـیـا جـان عـمـو            من خـسته شدم حـوصله‌ام سر رفته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن قاصدکی که در بغـل می‌چرخید            حـالا، سـر نـیـزه‌هایِ لـشکـر رفـته

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قـسم به ساحـتِ ذکـرِ شریف "هو" بابا            به روی من شـده این اشـک آبـرو بابا

"عـدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"            چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا


چه حیف شانه نداری که سر بر آن بِنَهم            بگـویم از غـمِ خود شرحِ مو به مو بابا

خـداش خـیـر دهـد راهِـب مـسیـحی را            که با گـلاب تو را داده شُـسـتـِشـو بابا!

الـهـی خـیـر نـبـیـنـد که خـولی نـامـرد            کـشید دست به روی تو بی‌وضـو بابا!

نـمـانـده وقتِ زیـادی به رفـتـنـم، حـالا            شدم کـنـارِ سـرت گـرمِ گـفـتـگـو بـابـا

بـیـا و بـاز صـدایـم بـزن "رقـیـۀ مـن"            تو هم بخـواه ز من که "بگو بگو بابا"

چه خوش گذشت به من این سفر کنار عمو            چه بد گـذشت به من شام بی‌عـمو بابا!

لـبِ تـرک تـرکت را نـدیـده می‌بـوسـم            چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا

چه قدرسخت لبت چوب خورده، باباجان            چه قـدر سخـت بـریـده شـده گـلـو بابا!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل  مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مرا بـبـخـش که نـشـنـاخـتم تـو را اوّل            به چهرۀ تو نمانده‌ست رنگ و رو بابا!

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

با آتش خـیـمه، تن اهل حـرم سـوخـت            بابا کجا بودی، نبودی معجـرم سوخت

از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز            آن قدر گریه کرده‌ام، پلک ترم سوخت


دیـدی حـمـیـده، دخـتـر هـم بـازی مـن            در زیر سم اسب‌ها، پشت حرم سوخت

هر بار نامت را به لب با گـریه گـفـتم            با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت

دارم خبر، در خانۀ خولی سرت سوخت            داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟

بـر مـا اشـاره کـرد مـرد سـرخ مـویی            خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت

بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست            دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت

از سوز سرمای شب و گرمای روزش            کنج خرابه، استـخـوان لاغـرم سوخت

بس که گرسنه مانـده‌ام، سرگـیجه دارم            از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت

شعـر وصال من رگ خـشک گـلـویت            بوسـیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین همچون علامه شهید مطهری، محدث نوری و .... گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دیـگـر تـوان پــر گـشــودن هـم نـدارم            از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت

جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم            آتش گـرفت و آیه‌های کـوثـرم سوخت

ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش            بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت

وقـتی سرت را بر درخـتی بـسته دیدم            آتش گرفتم آن چنان خاکـسترم سوخت

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بیقراری‌هایت از چشمان تارم دور نیست           چشم‌های اهل معنا در حقیقت کور نیست

سعی در کتمان اسرار جـراحاتت مکن           حنجرت را هم بپوشانی لبت مستور نیست


دختر زهرایم و پای تو سیلی می‌خورم           مرد میدانم حریفم دست‌های زور نیست

یوسفم! افـتادی از نیزه ولی با سنگ نه           هیچ چشمی مثل چشم سنگ زنها شور نیست

نامسلمان حال ما را دید و خوشحالی نکرد           در غم ما جز مسلمانان کسی مسرور نیست

تا نگاه مرد رومی خواهرم را آب کرد           گفتم عمه این نگاه شوم بی‌منظور نیست

خانه‌ام خاکی لـباسم پـاره مـویم سوخـته           عذر می‌خواهم بساط میزبانت جور نیست

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : میثم تربتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

طـفــلــم امــا غــم نــهـان دارم            در دلــم درد بـــیــکـــران دارم

خـاطـرات بـدی ز بـزم شـراب            شکوه از چوب خـیـزران دارم


طـفـلـم امـا شـبـیـه پـیــر زنــان            مـو سـپــیــدم قــد کــمــان دارم

سایـه‌ات کـم نـشـد دمی ز سرم            از ســرت بــاز سـایـبــان دارم

سرت از دست خـصم می‌گیرم            تــا کـمـی در بــدن تــوان دارم

جـای تو نیست بین تـشـت طلا            بـر سـرت جـای به از آن دارم

جای خـوش کن به دامـنـم بـابـا            بـغــلـم کـن هـنــوز جــان دارم

ای فـــدای لـب تــرک تــرکـت            بـر لـبـت اشـک بـی‌امـان دارم

جـای ســالـم نــمـانـده در بـدنـم            درد جـانـسوز اسـتـخـوان دارم

رفتی و خـیمه‌ها به یـغـما رفت            گــلـه از دسـت ســاربـان دارم

اصلا از دخـتـرت خـبـر داری            که چـرا بر رخـم نـشـان دارم؟

دست و پا گـیر خـواهرت بودم            خجلت از روی عمه جان دارم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن مرادنوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دل را که بـی‌گـدار به دریـا نـمی‌زنـنـد            هرکس پـدر نداشت که او را نمی‌زنند

قـلبی که زخم بی‌پدری را چشیده است            بر آن نـمـک بـرای مـداوا نـمـی‌زنـنـد


دخـتر اگر به فرض که تنـبـیه هم شود            او را دگـر شـبـیـه پـسـرهـا نـمی‌زنـنـد

بی‌جـرم و بی‌گـناه یـتـیـمی سه ساله را            پـای بـرهـنه در دل صـحـرا نـمی‌زنند

جرمش مگر چه بود؟ فقط گفتن حسین            یک طـفـل را بخـاطـر بـابـا نـمی‌زنـند

در قلـبتان چقدر مگر کینه عـلی‌ست؟!            هرکس شود شـبیه به زهـرا، نمی‌زنند

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ویرانه‌ام پُر می‌شود از عطر گـیسویت           با با کجا بـودی چـرا خـاکی شده مویت

پیـدا نـکـردم جای سـالـم در سـرت بابا           تا بـوسه‌ای برچـیـنم از مـابِین ابـرویت


پرواز کردم سوی تو اما زمین خوردم           این روزها زخـمی شده بال پـرسـتویت

سـجـاده‌ام را پـهـن کـردم کـنـج ویـرانه           من هم شـبـیه عمه‌ام هـسـتم دعـاگـویت

این است روز و شب دعایم: کاش من را باز           یک بار دیگر می‌نشاندی روی زانویت

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی که آمـدی بـه بـرم نــور دیـده‌ام            گـفـتم که بـاز هم نـکـند خـواب دیـده‌ام

بـابـا مـنم شـکـوفـه سـیب سه سـاله‌ات            حالا بـبین چه سرخ و سیاه و رسیده‌ام


خــیـلـی مــیــان راه اذیـت شــدم ولـی            رنج سـفـر به شـوق وصالت کـشیـده‌ام

این را بـدان که بـیـن تو و تـازیـانـه‌ها            عـشق تو را به قـیـمت جـانم خـریده‌ام

در بین این مـسـیر پُر از غـصه بارها            از آسـمـان نـاقـه چو بـاران چـکـیـده‌ام

پـایـم سـرم تــمــام تــنــم درد مـی‌کـنـد            از بس که زجر در دل صحرا کشیده‌ام

کم سو شده دو چشم من از ضربه‌های او            حتی به زور صوت رسـا را شنـیـده‌ام

چادر ز عمه قـرض گرفتم که زیر آن            پنهـان کـنم ز روی تو گـوش دریـده‌ام

بشـنو تـمام خـواهش این پیـر کـودکت            من را ببـر که جـان تو دیگـر بـریده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـابـا مـنم شـکـوفـه سـیب سه سـاله‌ات            حالا بـبین چه سرخ و سیاه و رسیده‌ام